حرف دل یاس
بتول عذرا براي اولين بار و آخرين بار از تنها بابي که در سَدُّالاَبواب به حکم الهي مفتوح مانده بود، وارد مسجد پدر ميشوند؛ با بدني رنجور و زخمخورده، از تعدّي و هتک حرمت، و با قلبي شکسته و دلي سوخته آهي از دل بر ميآورد که از حرارتش تا انتهاي تاريخ هر دلي را که کمي از غيرت بهره برده باشد آب ميکند، سپس با سيطره و ابّهت محمّدي خود بهعنوان مقام عصمت کبري و تنها دختر وحي آغاز سخن ميکند و دادگاه محاکمه و رسوايي غاصبين دينستيز را بر پا ميسازد.
ميبيند که دامنه وقاهت و تعدي متجاوزان به چه حدي رسيد که علاوه بر خلع از حکومت و خالي کردن منبر پيامبر از وصي و جانشين منتصب الهي، اکنون خلع سلاح اقتصادي اهل بيت را آغاز ميکنند.
ملک پر برکتي را که - هر سال 70 تا 120 هزار سکه طلا درآمد داشته است و تمامي اين منافع براي فقرا و شيعيان صرف ميشد – بنا به آيات الهي، - «مَا اَفاءالله عَلي رَسُولِهِ ...» و «...وَآتِ ذالقُربي حَقَّهُ...» - خداوند به حبيبهاش، فاطمه عطا کرده است و پيامبر گرامي اسلام سند آن را به عنوان بخشودة خدايي به حضرت تحويل و اعطا نمودهاند بايد از اختيار اهل بيت خارج شود تا اميد شيعيان و دوستداران اهل بيت پيامبر عليهم السلام به خاموشي گرايد؛ و براي نيل به اين هدف خبيث، مدعيان بي خبر از حکم خدا و قرآن با جعل حديث« النبي لايورث...»،(پیامبر ارث باقی نمی گذارد) به خدا و رسول تهمت زدند و ملک تحت اختيار حضرت زهرا سلام الله عليها را به اسم ارث پدرِ ايشان و اجراء حکم غلط و خودساختگي از اختيار حضرت خارج نمودند.
اين دادخواهي اولين و آخرين حضرت_زهراء اطهر_ بود که بنا به فرمايش خود ايشان «... تنها براي اتمام حجت بود...» تا رسوا کند هر متعفني را که با غارتِ عطرِ نبوي، خود را" صحابي" نام نهاد و بر منبر وحي تکيه زد و دروغ بست بر خدا و رسول او؛ و چه ظلم بزرگ و کوتاه فکري نماياني است که بيانديشيم، اين دادخواهي و افشاگري و نداي غريبي، تنها و تنها براي بهدست آوردن سرزمين آبادي به نام فدک بوده است.
راضيه ی مرضيه، خطبه فدک را ايراد نمودند تا افشاء کنند خودکامگي دزدان ديوسيرت را، نه به خاطر بهدست آوردن سرزميني حاصلخيز ، بلکه به خاطر فدکي که ميشد به وسعت دنيا براي ابناء آدم ساخت و دولت کريمهايي آباد و پراقتدار بنا نمود که در آن مدينه فاضله هرگز بين هيچ دونفري تضاد و اختلاف پديد نيايد. و اگر طاهره ی مطهره به دادخواهي لب به سخن ميگشايد درواقع هشدار باشي واضحتر و حجتي هويداتر از حجتهاي قبلي را به انسان عرضه ميدارد، تا افراد بشر چه در آن روزگار و چه در نسلهاي بعدي بدانند...
فدک غصب شد؛ تا برگ مجوزي ديگر بر سوزاندن در خانه وحي باشد و حرمتي را که پيامبر در آيه تطهير و حديث کساء براي اهل بيت عليه السلام تعيين فرموده بودند بشکنند.
فدک از ملکيت خاندان عصمت و طهارت خارج شد، تا مهر تاييدي بر حقانيت ظالمانه خود بزنند و قدرت اقتصادي را از دست بخشنده خاندان کرم بستانند.
فدک خشکانده شد، تا «انَ المتقين في جنات» هرگز لمس نشود و اين اولين باغ بهشتي دنيايي مردم که ميرفت به عنوان فتح الباب باغهاي بهشت آسماني بر روي مردم باشد بسته شود.
فدک بي رحمانه و خشونت آميز از دست صاحبان به حقش در آمد تا کلمه تقوي اميرالمؤمنين داغدار جان عزيزش شود و تنها جان جانان اميرالمؤمنين که يادآور راهنماييها و ارشادات پيامبر رحمت بود مدفون در اذهان شود، و او در سوگ حبيبهاش خاموش و يکه و تنها بماند
شايد نداي دادخواهي محبوبه ی زکيه اين بود که مسلمانان را هدايت کند به «جنات» و اين جنات باغ ورودي داشت به نام «فدک» که باب آن را خود امين وحي براي «حوراء الانسيه» گشوده بود، به اين منظور که خلايق بفهمند ورود به بهشت خدا و سعادت ابدي و ملکوت آسمانها بدون اذن سيده النساء العالمين که حجت است براي حجج الهي امکان پذير نيست.
واي بر کساني که او را متهم بر مال دوستي ميکنند و حرکت کفر ستيزانهاش را حمل بر طلب مال دنيا مينمايد.
واي بر کساني که فقط او را در حد زاهده عابده ميدانند و بس.
واي بر کساني که او را فقط در حد يک مادر و همسري مهربان خاکي نزول دادهاند.
چرا که فاطمه محور رضا و غضب الهي است، و اين وصفي بود که صادق مصدق، امين وحي الهي، محمدمصطفي صلوات الله عليه و آلهم اجمعين، اشرف خلائق خالق سبحان براي ايشان تعيين فرمود، تا به امت بفهماند که نسبت به مقام عصمت کبري بي تفاوت نبايد بود؛ چرا که صاحب مقام رضا و غضب الهي، با حرکات و سکنات خود به ما نمايان ميسازد که از چه کساني غضب دارد و لذا خداوند از آنان غضبناک است، و چه کساني مورد رضايت اويند و لذا بشارت رضايت خداوند با آنان است.
فاطمه زهرا او که فُطِمُوا عَن مَعرِفَتِهايش هستيم، حرمتش شکسته شد و مظلومانه در خون خود غلطيد و ذره ذره آب شد و شمع وجودش در بهار جواني خاموش گرديد، و به ملکوت اعلا از همان جا که آمده بود دوباره بازگشت.
«ولعن الله امه دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التي رتَبَکُم الله فيها و لعن الله امه قتلتکم...»