loading...
روستای چهلخانه
آخرین ارسال های انجمن
mohammad بازدید : 3 شنبه 17 اسفند 1392 نظرات (0)

 



هوای دختركی را برادرش دارد
كه خیره‌خیره نگاهی به مادرش دارد

شبیه طفل یتیمی كه مادرش مرده
نگاه ملتمسی بر برادرش دارد

گرفته بازوی او را به سمت در ندود
دری كه نام علی روی سردرش دارد

صدای مادرش از درد می‌كشد او را
كه دود و آتش و هیزم برابرش دارد

دویده فضه ولی دیر شد، به خود می‌گفت
دویده‌است كه از خاك و خون برش دارد

چه دیده فضه، چرا روی خاك‌ها افتاد؟
چه دیده فضه، چرا دست بر سرش دارد؟

به دست‌های پدر تا كه بند، مادر دید
نگاه كرد به حالی كه همسرش دارد

كشید در پی بابا به كوچه‌ها خود را
ولی جراحت سرخی به پیكرش دارد

گذشت، نوبت زینب شد و خودش این بار
گرفته دست یتیمی كه در برش دارد

به قتلگاه عمویش نگاه می‌دوزد
كه خنجری خبر از عطر حنجرش دارد

كشید دست، از آن دست و دست از جان شست
دوید تا كه بدانند باورش دارد

و چند لحظه گذشت و میان خون حس كرد
سرش گرفته به دامان و مادرش دارد...

حسن لطفی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
دراین وب سایت دوست داریم برای دوستان ومردمان خونگرم روستای چهلخانه محفلی گرم صمیمی آماد کرد باشیم با تشکر از انتخاب شما
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 234
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 90
  • بازدید کلی : 16,455