پیامبر(ص) از زمینهایى که داشت، به ابوبکر وعمر و عثمان وعایشه و حفصه بخشیده بود( طبقات ابنسعد ۲/۵۸؛ الفتوح البلدان ۱/۱۸ ـ ۲۲ )
از جانب خداوند در آیه « وَآت ذَا القُرْبى حَقَّهُ » به پیامبر(ص) امر شد که در قبالِ آن فداکارى و ایثار، حق حضرت زهرا را بدهد.
پیامبر (ص) نیز فدک را به حضرت زهرا بخشید.
اما فرمان مصادره فدک از جانب ابوبکر صادر شد ( شرح نهج البلاغه ابنابىالحدید ۱۱/۲۱۱ ).
خلیفه اول روایتی را نقل کرد که: پیامبران ارث به جا نمی گذارند لذا از این رو ابوبکر، فدک را از آن حضرت پس گرفت
حضرت زهرا (س) فرمود : « فدک را به من بازگردانید ، زیرا پیامبر (ص) آن را به من بخشیده است » .
به آن حضرت گفتند : شاهد بیاور
حضرت زهرا (س) اُمّ اَیْمَن را شاهد آورد. (بنا به نوشته مروج الذهب ۲/۲۰۰)
حضرت زهرا (س) علاوه بر على (ع) وام ایمن ، حسنین را هم به عنوان شاهد آوردند .
ابوبکر گفت: نمىشود ! در شهادت دادن باید دو مرد یا یک مرد و دو زن باشند. (سیره حلبى ۲/۴۰۰ ؛ الفتوح البلدان ص ۴۳ ؛ معجم البلدان ج ۴ ، در ترجمه فَدک).
در روایتى دیگر آمده است که خلیفه، پس از اقامه شهادت شهود، تصمیم گرفت که فدک را به حضرت زهرا (س) باز گرداند ؛ پس در ورقهاى از پوست، قباله فدک را به نام حضرت زهرا (س) نوشت ، لکن عمر سر رسید و مانع شد و قباله را پاره کرد.(سیره حلبى ۳/۴۰۰ ؛ شرح نهج البلاغه ابنابىالحدید ۱۶/۲۷۴)
حضرت فاطمه پس از این واقعه تصمیم گرفت که موضوع را در برابر همه مسلمانان مطرح کند و اصحاب و یاران پدرش را به یارى طلبد. از این رو، بنا به گفته محدّثان و مورّخان، رو به سوى مسجد پیامبر (ص) آورد .
بیماری حضرت زهرا و ماجرای آتش زدن در خانه حضرت امیر
در روز دوم رحلت پیامبر، ابوبکر را به مسجد پیامبر آوردند،
حضرت علی با آنهایی که بیعت را قبول نداشتند در خانه پیامبر نشستند
اما آنها آمدند پشت در خانه آتش آوردند که علی بیعت کند و حضرت امیر مأمور بود حرکتی نکند.
آن حضرت، در بدر، احد، خندق کشتار زیادی داشت اینها دل پری از علی(ع) داشتند
در خانه آتش آوردند که بیرون بیایند و بیعت کنند. کسی بیرون نیامد، آتش را به کلون در رساندند. حضرت زهرا(س) آمد پشت در، چنان در را فشار دادند که در شکست و حضرت زهرا بین در و دیوار صدایش بلند شد…
وقتى حال حضرت زهرا ( س ) رو به وخامت گذارد و بیمارىاش شدّت گرفت ،
ابوبکر وعمر خواستند که سابقه خوبى براى خود درست کنند و بگویند که به دیدن زهرا (س) رفتیم
ابوبکر وعمر آمدند . حضرت زهرا (س) روى به دیوار و پشت به آنها کرد . گفتند : آمدهایم که رضاى شما را حاصل کنیم ، حضرت (س) فرمود : « من با شما حرف نمىزنم مگر که قول بدهید که آنچه را که مىگویم ، اگر راست است ، به راستىِ آن شهادت بدهید » . قبول کردند .
حضرت زهرا (س) فرمود : یادتان مىآید که پیامبر (ص) فرمود : « رضاى فاطمه ، رضاى خداوند است ، وخداوند به سبب غضب فاطمه ، غضب مىفرماید ؟ » گفتند : بلى ، حضرت (س) فرمود : خدایا ، شاهد باش که من بر این دو نفر غضبناکم ! واز این دو راضى نیستم. ( صحیح بخارى ۵/۱۷۷″ ) .
ابوبکر، چون همیشه ، تظاهر به گریستن کرد . عمر او را سرزنش کرد وسپس برخاستند ورفتند . این آخرین کارى بود که آن دو انجام دادند. (بحار الانوار ۴۳/۱۷۰ ـ ۱۷۱ به نقل از دلایل الامامَة . - شرح نهج البلاغه ابنابىالحدید ۱۶/۲۷۳ )
دلیل شبانه دفن شدن حضرت زهرا (س) و مخفی ماندن قبر آن حضرت چیست؟
حضرت زهرا (س) فرمود: وصیّت مىکنم که ابوبکر وعمر بر من نماز نخوانند و بر جنازه من حاضر نشوند ، و جنازه من شبانه دفن شود. (بحار الانوار ۴۳/۱۵۹ و۱۸۲ و۱۸۳ )
حضرت على (ع) به وصیّت حضرت زهرا (س) عمل کرد و او را در خانه خودش دفن کرد .( کافى ۱/۴۶۱ ؛ مناقب ابنشهرآشوب ۳/۳۶۵).
سپس در بقیع چند صورت قبر ساخت و بر آنها آب پاشید تا مانند قبر تازه به نظر آیند. (بحار الانوار ۴۳/۱۸۳)
آرى ، پنهان داشتن قبر دختر پیامبر (ص) ناخشنودى او را از کسانى چند نشان مىدهد وپیداست که او مىخواسته است ، با این کار ، دیگران نیز از این ناخشنودى آگاه شوند.
منبع :خبرگزاری مهر