loading...
روستای چهلخانه
آخرین ارسال های انجمن
mohammad بازدید : 0 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)


يکي از واجبات و فروع دين ما که از اهميت بسياري بر خوردار است فريضه امر به معروف و نهي از منکر است که علي رغم اهميت آن خواسته يا نا خواسته در حال کم رنگ شدن است، در اين کلام بر آنيم تا با بررسي جايگاه و منزلت فقهي آن آشنايي لازم براي عمل کردن به اين واجب را فراهم نماييم. خوب است بدانيم که بعضي فقها کتاب مستقلي به آن اختصاص داده و در مورد اين دو فريضه بحث نموده اند. و نکته ديگر وجوب آن است که به تفصيل بيان و بررسي خواهيم نمودکه اولا سمعي است يا عقلي و ثانيا عيني است يا کفايي. اين فريضه با چهار شرط علم به منکر وشناخت معروف، احتمال تأثير، احتمال تکرار و عدم وجود مفسده واجب شده و به هيچ عنوان قابل سقوط نيست و در سه مرتبه قلب، لسان، وضرب وجوب دارد.

مقدمه:
با توجه به اين که جامعه بستري براي تربيت افراد است، لذا اسلام اهميت و اهتمام فراواني به مسائل اجتماعي دارد تا آن جا که فريضه اي مانند امر به معروف و نهي از منکر را که دستوري جامعه ساز است از فروض و واجبات قرار داده است و به عنوان يکي از فروع دين مطرح ساخته است. بر کسی پو شیده نیست که انجام این فریضه جز با آشنایی کامل نسبت به آن ممکن نیست، بنابراین در این مقاله سعی شده است این دستور دینی از زوایای گوناگون و به طور تفصیل بررسی شود.  
اما اين فريضه خود مرتبه اي از جهاد است و جهاد به معناي اعمش شامل آن نيز مي شود، به همین دلیل برخي فقها آن را در ادامه و از لواحق کتاب جهاد قرار داده اند. اگر چه فقها به صورت مفصل در این رابطه بحث   کرده اند لکن تلاش ما بر آن بوده است تا نظرات فقها را به طور کامل و در عین حال مختصر و به صورت گردآوری در این مقال بگنجانیم.
در ابتدای کار به آشنایی با مفردات واژه از دید لغت و اصطلاح پرداخته ایم: کلمه معروف فقط شامل واجب و کلمه منکر فقط شامل حرام است از همین جا معلوم می شود که حیطه وجوب امر به معروف فقط در امور واجب و حرام است یعنی در صورت ترک واجب یا  انجام کار حرام باید فاعل را امر یا نهی نمود. در گام بعد وجوب و اختلافات وجوبش را بررسی نموده ایم که: برخي وجوب اين فريضه را شرعي مي دانند و استدلال به آيات و روايات مي کنند و برخي هم مي گويند وجوب آن عقلي است و از باب قاعده لطف واجب گرديده است بدين معنا که امر به معروف و نهي از منکر لطف مي باشند در انجام واجبات و ترک محرمات، و در علم کلام ثابت شده است که لطف بر خداوند واجب است تا غرض از تکليف حاصل گردد. بعد از اين بحث اختلاف    مي شود در اين که اين وجوب عيني است يا کفايي که عده اي از فقها با استدلال به عموم آيات و روايات وجوبش را عيني مي دانند و در مقابل عده اي ديگر استدلال به اين آيات را با توجه به وجود معارض در اثبات مطلوبشان کافي ندانسته و اين گونه استدلال نموده اند که غرض انجام واجب و ترک حرام است بدون اين که مباشرتاً از کسي خواسته شده باشد لذا با حصول غرض تکليف ساقط مي شود.
اما مهم ترین گام در تحقیق آشنایی با موارد وجوب آن است که چون این شرایط منجز کننده تکلیف در حق مکلفند از اهمیت بسیاری در این بحث برخوردارند، پس واجب شدن این فریضه، شرايطي را مي طلبد که عبارتند از: علم و شناخت نسبت به واجب و حرام، احتمال تأثير داشتن امر يا نهي نسبت به فاعل منکر، احتمال تکرار فعل توسط فاعل منکر، وجود مفسده و ضرر جاني يا مالي براي آمر يا ناهي. اما پس از وجوب، هم مراتبي داريم که يکي انکار با قلب است که به هيچ عنوان از مکلف ساقط نمي شود، مرحله بعد باز داشتن با زبان و مرحله سوم جرح و ضرب است که در جايي که نياز به خون ريزي باشد اذن امام لازم است و بدون آن ممکن نيست.

جايگاه امر به معروف و نهي از منکر در کتب فقهي:قبل از شروع بحث لازم است مقدمه اي در باب امر به معروف و جايگاه آن در کتب فقهي ذکر نماييم.
مبحث امر به معروف ونهي از منکر در کتب فقهيه بعد از پايان کتاب جهاد قرار داده اند بلکه بعضي از فقها مثل شهيد در کتاب لمعه در ضمن کتاب جهاد به عنوان يک فصل از آن بحث کرده اند و در کتاب مستقلي به عنوان امر به معروف و نهي از منکر از آن بحث نکرده اند.
«اين بحث را ابتداء محدثين مانند كلينى در كافى ج 5 و به تبع ايشان فقها در دنباله مباحث جهاد و جزء فصول آن كتاب قرار داده‏اند به اين لحاظ كه خود يك نوع جهاد و مبارزه در راه خدا بشمار مى‏رود و در حديث نبوى آمده است: «ان افضل الجهاد كلمة عدل عند امام جائر» كافى ج 5 ص 60. و به تعبير ديگر جهاد داراى مراتبى است همان طور كه امر بمعروف و نهى از منكر چنين است و آخرين مرتبه آن سه، جهاد مصطلح است كه در آن شمشير بكار مى‏رود و ساير مراتب آن، امر بمعروف و نهى از منكر اصطلاحى است و در هر حال، هدف از هر سه امر، نشر حق و عدالت و طاعت، و جلوگيرى از ستم و معصيت است.»1
مطلب ديگر که بايد به آن اشاره نمود اين است که اکثر علما مانند علامه حلي در کتاب تذکره و قواعد2، امر به معروف و نهي از منکر را به همين اسم عنوان کرده اند ولي بعضي مانند شهيد اول در کتاب دروس تحت عنوان «کتاب الحسبه» بحث کرده اند.3
«سر اين اختلاف در تعبير اين است: آنان که به طور مستقل امر به معروف و نهي از منکر را مطرح ساخته اند ممکن است نظرشان شدت اعتنا به شأن و اظهار اهميت به اين دو واجب در اسلام باشد چنان که از قرآن مجيد و احاديث شريفه، تأکد و وجوب آن معلوم مي شود و اما آن که در طي کتاب حسبه ذکر کرده اند براي اين است که آن دو واجب، از جمله اموري است که حتماً بايد اقامه شود و تعطيل آن جايز نيست چه آن که امور حسبي اموري است که نبايد به زمين بماند و هر کسي بايد در انجام آن بکوشد و اقدام کند.»4 

معناي لغوي مفردات امر به معروف و نهي از منکر:
يکي از بحث هايي که قبل از ورود به اصل موضوع بايد به آن پرداخت آشنايي با مفردات امر به معروف و نهي از منکراست؛ در تفسير شاهي مفردات واژه به اين صورت ذکر شده است:
«بدان كه امر عبارت است از طلب فعل از آن حيثيت كه فعل است بر وجه عاليت و نهى طلب عدم فعل است بر وجه مذكور يا طلب بازداشتن از فعل از آن حيثيت كه باز داشتن است از فعل بر وجه مذكور على اختلاف القولين. و مشهور آن است كه مراد از معروف فعلي است كه مشتمل باشد بر صفت راجحه خواه واجب باشد و خواه مندوب و مراد از منكر فعل حرام است.»5
البته همان گونه که در تعريف آمده است در اعتبار علو يعني اين که شخص آمر خودش را در مرتبه بالاتري از مأمور ببيند يا نه اختلاف است که مفصل اين بحث در کتب اصول آمده است.
اما معروف در لغت به معناي شناخته شده است و کلمه منکر يعني ناشناخته، البته تعريف ديگري که بسياري از علما و از جمله محقق حلي در کتاب شرائع الاسلام در مورد معروف و منکر آورده اند جامع تر از تعريفي است که در تفسير شاهي آورده شده است:« المعروف هو كل فعل حسن اختص بوصف زائد على حسنه إذا عرف فاعله ذلك أو دل عليه و المنكر كل فعل قبيح عرف فاعله قبحه أو دل عليه»6 يعني معروف فعل حسني است که اختصاص به وصف زايدي علاوه بر حسنش دارد وقتي که فاعلش حسن آن را بشناسد يا به آن راهنمايي شده باشد و منکر فعل قبيحي است که فاعلش قبح و بدي آن را شناخته يا به آن راهنمايي شده باشد(البته توسط شارع).
مرحوم صاحب جواهر الکلام در کتاب خويش آورده اند که: «المراد بالحسن الجائز بالمعنى الأعم الشامل لما عدا الحرام »7 منظور از حسن، جواز به معناي اعم است که شامل واجب، مستحب، مباح و مکروه مي باشد. و منظور از وصف زائد همان رجحان است که مباح و مکروه را از تعريف خارج مي کند. به عبارت ديگرآن صفت زائداين است که انسان به انجام دادن آن کار از ناحيه شارع مقدس و نيز از ناحيه عقل و فطرت دعوت شده است، بنابر اين معروف شامل کارهاي واجب و مستحب مي شود.
و منظور از اين که فاعلش آن حسن را بشناسد« إذا عرف فاعله ذلك» بنابر آن چه شهيد ثاني تفسير کرده اند حسن و قبح عقلي است چرا که اين دو به واسطه عقل شناخته مي شوند و شهيد «دل عليه» را هم براي داخل کردن حسن و قبح سمعي دانسته اند با اين استدلال که معرفت اين دو متوقف بر دال و راهنماست که اين دال و راهنما خداوند متعال، نبي يا قائم مقام نبي است.« و أراد بقوله في التعريف: «إذا عرف فاعله ذلك» الحسن و القبيح العقليين؛ لأنّهما يعرفان بالعقل.
و بقوله: «أو دُلّ عليه» إدخال الحسن و القبيح السمعيين؛ لتوقّف معرفة حسنهما و قبحهما على الدالّ، و هو الله تعالى و النبي أو من يقوم مقامه.»8
ومنظور از منکر هم فقط حرام مي باشد و مکروه، منکر نمي باشد. 
اما در جمع بندي مطلب بايد گفت: منظور از امر با کثرت معاني که در کتب اصولي براي آن شمرده اند: طلب  مي باشد، به معناي برانگيختن ديگري به سمت معروف البته به هر راهي که ممکن باشد و فقط طلب و برانگيختن قولي مد نظر نيست. 
«فنقول للأمر معان كثيرة في اللغة لعلها تزيد على عشرة ذكروها في أصول الفقه، و الظاهر أنه لم يرد منها هنا إلا الطلب الذي هو أحد معانيه المشهورة أو أشهرها، مرادا به مطلق بعث الغير نحو المعروف بأي طريق ممكن، لا خصوص الطلب القولي.»9
و معروف چيزي است که عقل آن را نيکو مي داند و مطلوب شرع هم هست، با اين تعريف معروف هم شامل چهار مطلب است:
1. واجبات عقليه محضه مانند اعتقاد به توحيد و رسالت و تمام آن چه که در محدوده تعيين شرع نيست و دست شارع به آن نمي رسد.
2. واجبات فرعي شرعي
3. بعضي از واجبات اعتقادي که در گستره تشريع و تعيين از طرف شرع هست مانند اعتقاد به خصوصيات معاد، اعتقاد به ملائکه و عصمت انبيا و امامان عليهم السلام و علم آن ها به غيب و ... .
4.  مستحبات 
«و المعروف اسم يراد به هنا ما عرفه العقل بالحسن و الشرع بالمطلوبية فيشمل الواجبات العقلية المحضة كالاعتقاد بالتوحيد و الرسالة مما لا تناله يد التشريع، و الواجبات الشرعية الفرعية، و بعض الواجبات الاعتقادية التي تناله يد التشريع كالاعتقاد بخصوصيات المعاد و بالملائكة و عصمة الأنبياء و الأئمة عليهم السلام و علمهم بالغيب و نحوها، و يشمل المندوبات أيضا»10
منظور از نهي هم باز داشتن و مانع شدن است خواه اين زجر با قول باشد يا با فعل و ... همان طوري که در معناي امر هم همين گونه بود.
« و النهي في اللغة و الاصطلاح هو الزجر بالقول أو بالفعل و نحوه كما في الأمر.»11
مقصود از منکر هم مطلق آن چيزي است که عقل بد مي داند و قبيح مي شمرد و شارع هم از آن نهي مي کند خواه از عقايد باشد مانند شرک يا از اعمال باشد مانند ظلم؛ و علاوه بر محرمات شامل مکروهات نيز مي باشد.
« و المراد بالمنكر مطلق ما ينكره العقل و يعدّه قبيحا و ينهى عنه الشرع من العقائد و الأعمال، كالشرك و الكفر و الظلم و نحوها و يشمل المكروهات أيضا.»12

امر به معروف و نهي از منکر در آيات و روايات:
چند آيه در قرآن با موضوع امر به معروف و نهي از منکر وارد شده است که اين آيات را از کتاب آيات الاحکام نقل مي کنيم:13
1. وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخْيرْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آل عمران/104) 
ترجمه: و بايد از شما مسلمانان برخي (که دانا و با تقوا ترند) خلق را به خير و صلاح دعوت کنند و مردم را به نيکوکاري امر و از بدکاري نهي کنند و اينان (که به حقيقت واسطه هدايت خلق هستند) رستگارانند. 
2. كُنتُمْ خَيرْ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكاَنَ خَيرًْا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثرَُهُمُ الْفَاسِقُون(آل عمران/110)
ترجمه: شما (مسلمانان حقيقي) نيکوترين امتي هستيد که خداوند آفريده تا (براي اصلاح بشر) مردم را به نيکوکاري دعوت کنيد و از بدکاري باز داريد و ايمان به خدا آوريد.
3. يَابُنىَ‏ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصْبرِْ عَلىَ‏ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَالِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور(لقمان/17)
ترجمه: پسرم نماز به پا دار و امر به معروف و نهي از منکر کن.
4. قُواْ أَنفُسَكمُ‏ وَ أَهْلِيكمُ‏ نَارً(تحريم/6)
ترجمه: خود و خانواده خويش را از آتش دوزخ نگه داريد.
5. الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فىِ الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّكَوةَ وَ أَمَرُواْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاْ عَنِ الْمُنكَرِ وَ لِلَّهِ عَقِبَةُ الْأُمُور(حج/41)
ترجمه: آن کساني که اگر در زمين استقرارشان دهيم نماز به پا کنند و زکات دهند و امر به معروف کنند و از بدي باز دارند و سر انجام کارها با خداست.
قابل ذکر است که برخي از احکام امر به معروف مانند وجوب آن و ... از اين آيات قابل استنباط است که در اين قسمت صرف آشنايي با اين آيات مد نظر بود و به اين مباحث نمي پردازيم.
اگر چه تعداد رواياتي که در مورد امر به معروف و نهي از منکر وارد شده بسيار زياد است اما در اين بحث فقط به سه مورد از آن ها به نقل از مقنعه شيخ مفيد مي پردازيم:« و روي عن النبي ص أنه قال لا يزال الناس بخير ما أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و تعاونوا على البر فإذا لم يفعلوا ذلك نزعت منهم البركات و سلط بعضهم على بعض و لم يكن لهم ناصر في الأرض و لا في السماء. 
و قال أمير المؤمنين علیه السلام: من ترك إنكار المنكر بقلبه و يده‏ و لسانه فهو ميت الأحياء. في كلام هذا ختامه.
و قال الصادق جعفر بن محمد  علیه السلام لقوم من أصحابه أنه قد حق لي أن آخذ البري‏ء منكم بالسقيم و كيف لا يحق لي ذلك و أنتم يبلغكم عن الرجل منكم القبيح فلا تنكرون عليه و لا تهجرونه و لا تؤذونه حتى يتركه.‏»14
«از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است: تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به يارى يكديگر بشتابند، در خير و سعادت خواهند بود، اما اگر چنين نكنند، بركت ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه ديگر سلطه پيدا كنند. نه در زمين ياورى دارند و نه در آسمان.
و امير المومنين عليه السلام در کلامي که خاتمه اش اين جمله است، مي فرمايند: هر كس انكار کار زشت و منكر را به دل و دست و زبان ترك كند، او همانند مرده اى بين زندگان است.
و امام صادق عليه السلام به گروهي از اصحاب خود فرمودند: حق است بر من که بي گناه و گناه کار شما را مجازات و مؤاخذه کنم و چگونه اين حق را نداشته باشم در حالي که خبر از کار زشتي که مردي از شما انجام مي دهد؛ به شما مي رسد، پس او را انکار نمي کنيد و او را ترک نمي گوييد و آزارش نمي دهيد تا آن منکر راترک گويد.»

وجوب امر به معروف و نهي از منکر:
آن چه در باب امر به معروف و نهي از منکر اجماعي است وجوب آن است لکن در دو جهت درآن اختلاف است يکي اينکه آيا وجوبش سمعي است يا عقلي؟ و ديگر اينکه واجب عيني است يا کفايي.

الف- سمعي يا عقلي
در درجه اول به معناي سمعي و عقلي توجه مي کنيم که علامه حلي اين گونه دو قول، و تفسير هريک را بيان مي کنند:
«فقال بعضهم: إنّه عقلي، فإنّا كما نعلم وجوب ردّ الوديعة و قبح الظلم نعلم وجوب الأمر بالمعروف الواجب، و وجوب النهي عن المنكر.
و قال بعضهم: إنّه سمعي، لأنّه معلوم من دين النبي صلّى اللَّه عليه و آله، و قد دلّ السمع عليهما»15
پس منظور از وجوب عقلي آن دو اين است که عقل مستقلا وجوب آن را درک مي کند، يعني همان طور که وجوب امانتداري و قبيح بودن ظلم را درک مي کند وجوب امر به معروف و نهي از منکر را هم درک مي کند. و منظور از وجوب سمعي آن هم اين است که وجوب اين فريضه براي ما از دين پيامبر و روايات آن بزرگوار و جانشينانشان براي ما معلوم گرديده است.
اما به اختصار به دليل اقوال و تبيين آن ها مي پردازيم: 
سيد مرتضي که قائل به وجوب سمعي اين فريضه هستند در رد قول کساني که وجوب آن را عقلي دانسته و به قاعده لطف تمسک کرده اند، اين گونه استدلال مي کنند:
«احتج السيد بأنّه لو كان واجبا بالعقل لم يرتفع معروف و لم يقع منكر، و يكون اللّه تعالى مخلّا بالواجب، و اللازم بقسميه باطل فالملزوم مثله.
بيان الشرطية: انّ الأمر بالمعروف إذا كان هو الحمل عليه و حقيقة النهي‏عن المنكر هو المنع منه، فلو وجبا بالعقل لكان واجبا على اللّه تعالى، لأنّ كلّ ما وجب بالعقل فإنّه يجب على كلّ من حصل وجه الوجوب في حقه، فكان يجب على اللّه تعالى الحمل بالمعروف و المنع من المنكر. فأمّا أن يفعلهما فلا يرتفع معروف و لا يقع منكر و يلزم الإلجاء، أو لا يفعلهما فيكون مخلا بالواجب،»16 
حاصل کلام سيد مرتضي اين است که اگر اين فريضه وجوب عقلي داشته باشد معروفي وا گذارده نمي شود يعني تمام معروف ها انجام مي شوند، و منکري هم واقع نمي شود و همچنين (با فرض وجوب عقلي آن و ترک آن) خداوند مخل به واجب مي شود، لازم يعني انجام همه معروف ها و عدم وقوع منکر، و مخل بودن خداوند متعال به واجب باطل است پس ملزوم که وجوب عقلي بود باطل است.
بيان کلام سيد مرتضي اين که، منظور از امر به معروف وادار کردن به معروف و منظور از نهي از منکر منع از انجام منکر است؛ پس اگر اين دو بخواهند وجوب عقلي داشته باشند، بر خداوند متعال هم واجب مي شوند چرا که اين وجوب عقلي است و حکم عقل تخصيص بردار نيست، بنابر اين بر خداوند واجب است که به انجام کار خوب وادار کند و از انجام کار بد نهي نمايد حال اگر چنين شود، معروفي رها نمي شود و منکري هم واقع   نمي شود که در اين صورت موجب الجاء و ناچار کردن در تکليف است يعني خداوند متعال بندگان را تکليف به احکام کرده و سپس آنان را وادار و جبر به انجام آن تکليف کرده است (و از طرفي هم چنين فرضي مطابق با واقع نيست چرا که مي بينيم در خارج بسياري از معروف ها و واجبات ترک مي شوند وبسياري از منکرها هم انجام مي شوند.) و اگر چنين نکند يعني امر به معروف و نهي از منکر نکند در اين صورت لازم مي آيد که خداوند اخلال به حکمتش کرده باشد چون لطف به خداوند از آن جهت که حکيم است واجب است و امر به معروف و نهي از منکر هم از لطف است. پس فرض وجوب عقلي در هر صورت مفسده دارد لذا وجوب امر به معروف و نهي از منکر سمعي است.
پس از بيان اين قول به بيان اشکال آن مي پردازيم که علامه حلي چنين اشکال مي کنند: 
«و فيه نظر، لاحتمال أن يكون الواجب علينا في الأمر و النهي غير الواجب عليه، فانّ الواجب يختلف باختلاف الآمرين و الناهين، فالقادر يجب بالقلب و اللسان و اليد، و العاجز يجب بالقلب لا غير، و إذا كان الواجب مختلفا بالنسبة إلينا جاز اختلافه بالنسبة إلينا و إليه تعالى، فالواجب من ذلك عليه تعالى التوعّد و الإنذار بالمخالفة لئلّا يبطل التكليف.»17
اشکال اين است که وجوبي که در امر و نهي بر ما وجود دارد غير از وجوبي است که بر خداوند متعال است چرا که واجب به اختلاف آمر و ناهي تغيير مي کند، مثلا در مورد کسي که قادر است، هم با قلب و هم با زبان و هم با دست واجب است اما در مورد عاجز، فقط به صورت قلبي واجب است، حال که اين واجب نسبت به خود ما اختلاف دارد چگونه نسبت به انسان وخداوند متعال اختلاف نداشته باشد. پس منظور از وجوب امر به معروف ونهي از منکر بر خداوند، وعده دادن به پاداش و انذار در برابر مخالفت است (يعني خداوند بعد از آن که بندگانش را تکليف به احکامي کرده، از باب لطف، وعده ثواب بر انجام آن تکاليف، و وعده عقاب بر ترک آن ها داده است، يعني انذار و تخويف بر مخالفت تکاليف مذکور کرده تا اين که تکليف وي باطل و لغو نشود، و اين معناي امر به معروف و نهي از منکر در حق خداست.) که در اين صورت منافاتي با تکليف هم ندارد و موجب بطلان تکليف نيست.
و در پايان علامه حلي قائل به وجوب عقلي آن مي شوند و دليل آن را لطف مي دانند، که امر به معروف و نهي از منکر لطف است و هر لطفي واجب است، پس امر به معروف و نهي از منکر واجب است.
«لنا: انّه لطف و كلّ لطف واجب، و المقدمتان ظاهرتان.»18
 در توضيح اين مطلب بايد گفت که: معناي لطف انجام هر چيزي است که بنده را به طاعت خدا نزديک مي کند و از معصيت دور مي نمايد پس عقل حکم مي کند بر اين که بر خدا از باب لطف واجب است که امر به معروف و نهي از منکر را بر بنده، واجب کند تا غرض که انجام معروف و ترک منکر باشد حاصل گردد. و لطفي که بر خدا واجب است بر دو قسم است، يک قسم کار خود خداوند است مثل ارسال پيامبران و مثل تعيين امام بر مردم، و قسم ديگر کار انسان است پس بر خدا به حکم عقل واجب است آن کار را بر انسان واجب کند و وجوب اين کار بر انسان، گاهي براي خود انسان است مثل اطاعت از امام و مثل تعلم احکام شرع و ...؛ و گاهي براي غير اوست مثل امر به معروف و نهي از منکر.

پي نوشت ها: 
1. ترجمة الجمل و العقود في العبادات، ص: 377
2. تذكرة الفقهاء، ج‏9، ص: 437 و قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، ج‏1، ص: 524
3. الدروس الشرعية في فقه الإمامية، ج‏2، ص: 47
4. النضيد، ج8، ص:128
5. تفسير شاهي، ج‏2، ص: 99.
6. شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج‏1، ص: 311
7. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏21، ص: 357 
8. حاشية شرائع الإسلام، ص: 322
9. مصطلحات الفقه، ص:88
10.  مصطلحات الفقه، ص:89
11. همان
12. همان 
13. آيات الاحکام، ص:155 تا 157
14.  المقنعة ص: 808 و 809
15. تذكرة الفقهاء، ج‏9، ص: 442
16. مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج‏4، ص: 457
17.  همان
18. همان

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
دراین وب سایت دوست داریم برای دوستان ومردمان خونگرم روستای چهلخانه محفلی گرم صمیمی آماد کرد باشیم با تشکر از انتخاب شما
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 234
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 145
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 63
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 63
  • بازدید ماه : 161
  • بازدید سال : 235
  • بازدید کلی : 16,600