مقدمهيكي از مهمترين بحثها در عرصۀ علوم انساني، تربيت انسان است، زيرا مهمترين هدفِ رسالت انبيا را تربيت و تزكيه تشكيل ميدهد. و انسان يگانه موجودي است كه بيشترين نياز را به تربيت و رسيدن به كمال دارد؛ زيرا جانداران ديگر بر اساس غريزه از نخستين لحظههاي تولد راهشان را مييابند و بر همين اساس از خود دفاع كرده، به زندگيشان ادامه ميدهند. اما انسان اينگونه نيست؛ اگر دست حمايتِ مربيان از سر او برداشته شود، نه تنها به كمال دست نمييابد بلكه از همان آغاز، راه فنا را در پيش ميگيرد. چنانكه نوزاد انسان از هر زنده جاني ضعيف تر و به تعبيري:
حيوان بالفعل است كه هيچ قدرت دفاع و زيستن ندارد و كمالي در او مشاهده نميشود ولي همين موجود ضعيف، با تربيت و آموزش، به جايي ميرسد كه سيارات آسماني را در اختيار ميگيرد و با قوۀ انديشه و فكر به همۀ اشيا مسلط ميشود. اگر انسان تربيت شود و در مسير كمال و بلند پروازي قرارگيرد، آنچنان شاهين روحش اوج ميگيرد كه ستيغ سعادت را به آساني فتح ميكند و تا بلنداي آسمان انسانيت به پرواز در ميآيد. و بر قلههاي پيروزي و كمال يكي پس از ديگري سيطره مييابد به فرمودۀ زيباي سعدي:
رسد آدمي به جايي كه بجز خدا نبيند *** بنگر كه تا چه حدست مكان آدميت
طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت *** به درآي تا ببيني، طيران آدميت [1]
انساني که اين همه آمادگي براي تربيت شدن دارد، شايسته است كه خداوند بهترين راهها را براي تربيت او در نظر گرفته باشد، که يکي از اين راهها «امر به معروف و نهي از منکر» است که در تربيت فرد و جامعه کاربرد فراوان دارد. پيامبر گرامي اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز براي اين مبعوث گشت كه انسان را هدايت و تربيت كند و استعدادهاي نهفتۀ آنان را ـ كه خداوند در نهادش به وديعه نهاده بود، ـ شكوفا سازد؛ از طرفي «امر به معروف و نهي از منکر» يکي از سنتهاي مهم در اسلام است که جلو فساد را ميگيرد و نوعي خيزش و مشارکت همگاني است در برابر فسادها و نارساييها و شاهراهي است براي رسيدن به كمال.
در اين مقاله کاركرد تربيتي «امر به معروف و نهي از منکر» را در «سيرۀ پيامبر» به بررسي مينشينيم اميد است كه بتوانيم از عهده برآييم.
اين موضوع با همۀ اهميتي كه دارد، كمتر مورد بحث واقع شده است؛ از اين جهت يکي از مشکلات جدي در اين حوزه کمبود منبع است که نوشتن در اين عرصه را با مشكل رو به رو ميسازد. زيرا سيره نويسان به نوعي رجال نويسي كردهاند و در برخي از كتابهاي سيره نيز تاريخ نگاري را به جاي سيره نويسي ادامه دادهاند.
ما در اين نوشته اول از كليات ـ كه شامل شرح و تعريف واژگان ميگردد، ـ آغاز كردهايم آنگاه در ادامه از كاربرد امر به معروف و نهي از منكر در سيرۀ پيامبر به بحث نشستهايم اميد است كه مورد رضاي حق قرارگيرد و از اين خوان گسترده ما را نيز بهرهاي باشد.
فصل اول: كلياتدر اين بخش لازم است كه به تعريف و توضيح برخي از واژهها بپردازيم تا مشخص شود كه به دنبال چه هدفي هستيم زيرا تا مشخص نباشد كه منظور از واژگان چيست بحث روشن نخواهدشد و مشكلات بسياري در برابر نگارنده خودنمايي خواهدكرد. عنواني که در اين مقاله انتخاب کردهايم از چند واژه مرکب شده است که برخي از واژگان نياز به تعريف دارند و عبارتند از: «معروف»، «منکر»، «امر به معروف و نهي از منكر»، «تربيت»، «سيره» و «سيرۀ تربيتي» که قبل از ورود به بحثِ اصلي، واژگانِ يادشده را در ذيل به اختصار توضيح ميدهيم:
مفهوم سيره
سيره بر وزن فعله از ريشۀ «س ي ر» در لغت عبارت است از: «روش، حالت و هيأت»[2] و به معناي رفتن و سيرکردن در زمين است؛ و بر گذشتن، روان شدن و حرکت کردن دلالت ميکند. و در اصطلاح: ثبات حالت، هيأت و روش مستمر است که آن را ميتوان سنت، مذهب، روش، رفتار، راه و رسم سلوک، طريقۀ خاص زندگي معناکرد.[3] يكي از معاني سيره نيز «سنت» است كه عبارت است از: «مجموعۀ رفتار و گفتار پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبيت او.»[4] گاهي افزون بر رفتار و گفتار، تقرير پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبيت او را نيز شامل ميشود كه در اين صورت سيره عبارت است از: «رفتار، گفتار و تقريرِ (امضاي) معصوم».[5] چنانكه معصومي در برابر يك عمل سكوت كند و شخص انجام دهنده را راهنمايي نكند به معناي اين است كه آن عمل را پسنديده است و از آن خوشنود است يا دست كم از آن ناراضي نيست وگرنه بايد يادآوري ميكرد. كه اين اصطلاح بيشتر در علم اصول به كار ميرود.
سيرۀ تربيتي: سيرۀ تربيتي پيامبر نيز عبارت است از: رفتارهايي كه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مقام تربيت ديگران انجام داده است. بنابراين هر رفتاري كه پيامبر به منظور اثرگذاري بر شناختها، باورها، احساسات، عواطف يا رفتارهاي ديگران انجام داده است، سيرۀ تربيتي آن حضرت را تشكيل ميدهد.[6] با توجه به اين تعبير بايد به بررسي بنشينيم كه «امر به معروف و نهي از منكر» چه كاركردِ تربيتي در سيرۀ پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد. كه در فصل آينده به اين بحث ميپردازيم.
مفهوم تربيت
تربيت كه در فارسي پرورش خوانده ميشود، به معناي: «پرورانيدن، پروردن و آموختن و...»[7] آمده است و اين واژه در اصل عربي است و از مادۀ ربو به معناي: زخم، زمين، فزون يافتن، زمين بلند و... به كار ميرود.[8] و راغب از آن چنين تعبير ميكند: «تربيت پديد آوردن حالت تدريجي در چيزي است تا به حد كمال برسد.»[9]
و در بيان معناي اصطلاحي تربيت، كتابهاي مختلف در زمينۀ تربيت، تعريفهاي متفاوت ارائه كردهاند، كه نمونههاي آن را در ذيل ميبينيم:
1. «تربيت عبارت است از انتخاب رفتار و گفتار مناسب، ايجاد شرايط و عوامل لازم و كمك به شخص مورد تربيت تا بتواند استعدادهاي نهفتهاش را در تمام ابعاد وجود، و به طور هماهنگ پرورش داده، شكوفا سازد و به سوي هدف و كمال مطلوب تدريجا حركت كند.»[10]
2. «تربيت كردن، آگاه ساختن، شكل دادن و بالاخره رشد و نمو بخشيدن، همگي داراي ريشۀ واحدي هستند و آن فعل لاتيني «Educare» است.»[11]
3. «تربيت به معناي به فعليت رساندن استعداد و به كمال رساندن مستعد كمال است.»[12]
4. «پرورش به جريان يا فرايند منظم و مستمر گفته ميشود كه هدف آن هدايتِ رشد جسماني و رواني، يا به طور كلي هدايتِ رشد همه جانبۀ شخصيتِ پرورش يابندگان در جهت كسب و درك معارف بشري و هنجارهاي مورد پذيرش جامعه و نيز كمك به شكوفا شدن استعدادهاي آنان است».[13]
از مجموع تعريفهاي ارائه شده ميتوان تعريفي را برگزيد كه هم مختصر و هم جامع اكثر اين تعاريف باشد و آن عبارت است از: «آماده سازي شرايط و عوامل مناسب براي شكوفا ساختن استعدادهاي بالقوۀ مستعد در همۀ ابعاد انساني و رساندن تدريجي متربي به كمال مطلوب.»
اكنون لازم است كه معروف و منكر نيز روشن شود و آنگاه با توجه به همان معنا به بررسي «كار كرد تربيتي امر به معروف و نهي از منكر در سيرۀ پيامبر گرامي اسلام» ميپردازيم:
مفهوم معروف و منكر
معروف و منكر نيز مانند بسياري از واژگان ديگر به دو معناي لغوي و اصطلاحي به كار ميروند ولي معناي لغوي و اصطلاحي اين دو از هم دور نيستند. بنابراين معروف در لغت از ماده «عرف» ضد نكر، هر چيز پسنديدهاي است كه نفس آن را ميشناسد و به آن انس ميگيرد و آرامش مييابد،[14] و مُنْكَر: خلاف معروف، هر امري است كه شرع آن را زشت بشمارد و حرام و ناخوشايند بداند.[15] به تعبير ديگر: «معروف اسم هر كاري است كه حسنِ آن را عقل و شرع تشخيص دهند و منكر آن است كه عقل و شرع آن را انكار نمايند»[16]
و در اصطلاح فقهي: «معروف: هركار پسنديدهاي است كه افزون بر خوبي، داراي وصف زائد باشد، (از قبيل استحباب، وجوب و...) كه يا خود انجام دهنده آن را بشناسد (به واسطۀ اجتهاد و...)، يا به آن راهنمايياش كنند (در صورتي كه مقلد باشد) و منكر: كار زشتي است كه يا خود انجام دهنده آن را بشناسد، يا از طريق ديگران بشناسد، (از طريق مجتهد).»[17] از آنجا كه منكر و معروف هم به فرهنگ وابسته است و هم عقل آن را ميشناسد، يعني برخي از منكرات در همۀ فرهنگها منكر است و برخي از معروفها در همۀ فرهنگها معروف به حساب ميآيد. ولي برخي از مصاديق معروف و منكر را از طريق شرع بايد شناخت به همين دليل كساني كه برخي از مصاديق منكر را انجام ميدهند و برخي معروفها را ترك ميكنند، و در شناختن آن نيز كوتاهي نكردهاند و از روي لجاجت نيز نيست قاصر شناخته ميشوند و در پيشگاه خداوند معذورند. كه جاي بحثش در اين مختصر نميگنجد و بايد به كتابهاي فقهي مراجعه كرد.
امر و نهي: امر فرمان دادن به كاري است و نهي بازداشتن و منع كردن از چيزي. و يا نهي طلب واگذاشتن حاجتي است خواه برآورده شود يا نشود. وقتي مفهوم معروف و منكر و امر و نهي روشن گشت، امر به معروف و نهي از منكر نيز به تبع آن روشن ميگردد زيرا: امر به معروف، فرمان دادن به معروف و كارهاي نيك است كه در اسلام معروف و شناخته شده است و نهي از منكر بازداشتن و منع كردن از ممنوعات شرعيه و ارتكاب بديها و زشتيها است؛[18]
فصل دوم: امر به معروف و نهي از منكر در سيرۀ پيامبرمهمترين وظيفۀ تربيتي پيامبر
خداوند اولين مربيِ عالم است و بعد از خداوند، پيامبران مربيان انسانها در اين كرۀ خاكي هستند كه اين وظيفۀ مهم بر دوش آنان نهاده شده است و در پايان، پيامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم: اين مسؤليت سنگين را بر عهده دارند، تا انسانها را به گونهاي تربيت کنند كه مصداق درست خليفۀ خدا در روي زمين باشند، چنانكه خداوند در كتاب مقدسش در بارۀ حضرت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَث فِيهِمْ رَسولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيهِمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَاب وَ الْحِكمَةَ وَ إِن كانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضلَالٍ مُّبِينٍ﴾؛[19] به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبري از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را برايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.
از آنجا كه وظيفۀ اصلي پيامبر طبق اين آيه تربيت است بايد ديد در اين راه از امر به معروف و نهي از منكر چگونه استفاده نموده و سيرهاش چه بوده است؟ آنچه را كه به جرأت ميتوان ادعا كرد اين است كه در سيرۀ پيامبر بيشترين و مهمترين کارکرد تربيتي را «امر به معروف و نهي از منكر» داشته است و پيامبر هم در مراحل مختلف از روش و شيوههاي امر به معروف و نهي از منكر براي تربيت انسانها استفاده مينموده است، كه از آن ميان، چند مورد از سيرۀ آن حضرت را در اجراي امر به معروف و نهي از منكر، بر ميرسيم كه از آن جمله ميتوان داستان سمرة بن جندب را ياد كرد که در مبحث بعدي مفصل آن را بيان ميکنيم.[20] و نيز داستان مرد صحرانشين را كه از پيامبر تقاضاي كمك كرد و چون پيامبر به او مقداري كمك كرده بود كه در نظر آن مرد ناچيز و اندك جلوه كرده بود، به پيامبر اهانت كرد و اصحاب آن حضرت را به خشم آورد؛ كه نزديك بود به او آسيبي برسانند، ولي رسول اكرم او را به خانه برد و دوباره كمك كرد و در ضمن اين كار را كرد تا وضع زندگي آن حضرت را از نزديك ببيند. پس از آن كه وضع پيامبر را تماشا كرد و دانست كه به شاهان شباهت ندارد و سيم و زري نيندوخته است به دليل اهانتش از پيامبر عذرخواهي كرد ولي پيامبر به او امر فرمود تا عذرخواهي را در حضور اصحاب تكرار كند تا كينهاي كه اصحابش نسبت به او داشتند برطرف شود پيامبر با اين كارش او را رام و وادار به عذرخواهي كرد و در دل او محبت ايجاد كرد و او را از جملۀ مشتاقان دين ساخت و به سعادت و افتخار نزديك نمود، و نيز به اصحابش فهماند كه همواره مدارا و بردباري بيش از خشونت كاربرد تربيتي دارد چنانكه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بارۀ همان شخص به اصحابش خطاب ميفرمايد: «داستان اين مرد شبيه داستان مردي است كه شترش رميده بود و مردم به قصد كمك به دنبال شتر ميدويدند و شتر بيشتر ميرميد. صاحب شتر به مردم گفت: «به شترم كاري نداشته باشيد من ميدانم چگونه رامش كنم». آنگاه مقداري علف به دست گرفت و آرام به طرف شتر رفت و او را نوازش كرد و مهارش را گرفت و با خود آورد. پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اگر من نيز شما را در برابر اهانت و گفتۀ آن مرد رها ميكردم، او را ميكشتيد و با اين حال داخل در آتش ميشد.[21] اما با او مدارا كردم از آتش نجات يافت و به دين گرويد. و عاقبت نيکو يافت.[22] و در نهايت از تربيت شدگان مكتب حيات بخش به حساب آمد.
و از ديگر مصاديق كاربرد امر به معروف و نهي از منكر، در سيرۀ پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، فرستادن پيكها و نامههاي تربيتي آن حضرت به اطراف و اكناف عالم را ميتوان برشمرد كه همه از كاركرد امر به معروف و نهي از منكر در سيرۀ پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حكايت دارند كه در ذيل تا حد توان از آن بحث خواهيم کرد.
سيرۀ پيامبر در اجراي امر به معروف و نهي از منکر
يكي از سيره هاي پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اين بود كه امر به معروف و نهي از منكر را با مراحل آن اجرا ميکردند، يعني از كم آغاز مينمودند و آنگاه شدت مي بخشيدند از آنجا كه گفتهاند: «امر به معروف و نهي از منكر، به عنوان يك امر اجتماعي در موارد گوناگون جنبۀ ارشادي دارد و از اين جهت نيز يك روش تربيتي اساسي است. انسان طبيعتا ارشاد را بهتر از دستور دادن تحمل ميكند.»،[23] پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به نحو شايسته ارشادي بودن آن را در سيرهاش نشان ميداد كه نمونۀ آشكار آن را در داستان سمرة بن جندب ميبينيم كه علماي اصول از آن براي قاعدۀ لاضرر استفاده كردهاند. در داستان سمره پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كاملا مراحل را رعايت فرموده و از ملايمت و مرحلۀ اول امر به معروف و نهي از منكر استفاده نموده است تا آخرين مرحلۀ لازم. داستان سمره چنين است:
زراره از امام باقر(علیه السّلام) روايت ميكند كه «سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَب» در باغ مرد انصاري درخت خرمايي داشت كه خانۀ انصاري در آنجا بود، سمره به سراغ نخلش ميرفت بدون اينكه اجازهاي بگيرد و [يا الله بگويد] مرد انصاري گفت: اي سمره تو هموار ه ناگهان و بي اطلاع وارد باغ ميشوي و ما در شرايطی قرارداريم که خوشايند نيست وقتي وارد باغ ميشوي اجازه بگير!
ـ من در راهي كه مربوط به درخت خودم است اجازه نميگيرم.
مرد انصاري به رسول خدا شكايت كرد، رسول خدا سمره را احضار كرد و فرمود فلاني از تو شكايت دارد، از اينكه بدون اجازۀ او و خانوادهاش وارد باغت ميشوي. از اين پس با اجازه و اطلاعشان وارد باغت شو!
ـ آيا در راهي که متعلق به باغ خودم است اجاره بگيرم نه چنين نخواهم كرد.
ـ پس در اين صورت باغ را واگذار كن در برابر آن درختي در فلان جا به تو ميدهم.
ـ نه چنين نميکنم.
ـ در برابر آن دو تا درخت ميدهم.
ـ نميخواهم معامله كنم.
پيامبر مرتب بر تعداد درختان ميافزود که او را راضي كند، تا به ده اصله درخت رسيد ولي سمره راضي نميشد. آنگاه پيامبر فرمود:
ـ در برابر درخت تو ده اصله درخت در فلان مكان [بهتر] ميدهم.
ـ نه مبادله نميكنم.
ـ درختت را واگذار تو را درختي در بهشت ميدهم!
ـ نه راضي نميشوم.
ـ تو شخص ضرر زنندهاي هستي درحالي که: «لا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَي مُؤْمِنٍ»، آنگاه پيامبر دستورداد تا آن درخت را از ريشه بكنند و به سمره فرمود: درختت را بردار و هرجا كه ميخواهي بكار.[24]
در اين داستان ميبينيم كه چگونه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با ملايمت و مدارا سمره را وادار ميسازد تا از راه لجاجت برگردد و به راه درست و به سوي تربيت رهنمون سازد اما متأسفانه سمره اين لياقت را نداشت. و سيرۀ پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در چنين موارد اين بود كه: «در جايي اعمال زور, در جاي ديگر نرمش و ملاطفت. هر كدام را در جاي خودش به كار ميبرد.»[25] تا هم خود آن شخص تربيت شود هم مانع تربيت ديگران نشود.
پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) افزون بر اينكه در عمل آنگونه از امر به معروف و نهي از منكر كار ميگرفت كه همواره بايد به نتيجۀ درست و سازندۀ تربيتي منتهي شود، در سخن نيز تأكيدي بسيار داشت و آن را سازندهترين عامل به حساب ميآورد چنانكه در سخنان گهر بار آن حضرت همواره روي اين مطلب تكيه و تاكيد گرديده است و در حديثي از آن حضرت چنين ميخوانيم: «لَايَزَالُ النَّاسُ بِخَيْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوَي فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَالِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ.»؛[26] مردم همواره به خوبي و سلامت به سر خواهندبرد تا وقتي كه امر به معروف و نهي از منكر را به پا دارند و با همديگر به نيكي و تقوا كمك كنند. اما آنگاه كه چنين نكنند (امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند،) بركات از ميانشان برداشته ميشود و برخي بر برخي ديگر چيره ميگردد كه ياوري در آسمان و زمين ندارند و دستشان از همه جا كوتاه است.
در جايي كه امر به معروف و نهي از منكر با همۀ شرايطش اجرا شود، حساسيت عمومي نسبت به گناه در دلها موج ميزند اما آنگاه كه اين سنت پسنديده متروك واقع شود، همان شرايط و اوضاع غلبه مييابد كه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شرح داده است. بدان حاكم ميشود و خوبان در گوشهها ميخزند و در چنين محيط و اوضاع تربيت سالم مشكل ميشود.
اهداف دعوت نامه هاي تربيتي پيامبر
پيامبر در نامههايي كه براي قبايل و سران ملتها ميفرستاد، تا آنان را به سوی دين دعوت نمايد، يكي از اهداف آن را امر به معروف و نهي از منكر معرفي ميفرمايد، جاي ترديد نيست که پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دعوت نامههايش جز تربيت انسانها هدف ديگري نداشته است زيرا اصل بعثت پيامبر به منظور تربيت و تعليم بوده در نامهاي كه براي بني تميم فرستاده است حكايت گر همين معنا است در ذيل در يكي از نامههاي آن حضرت چنين ميخوانيم:
كتابه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) إلي بني تميم: «فيما كتب إلينا محمد بن عبدان و أجازه لنا قال ثنا إسماعيل بن إسحاق قال ثنا حجاج عن حماد بإسناد له: «أن كتاب النبيr جاء إلي بني تميم، فقال الأحنف: إلي ما يدعو؟ فقيل: إلي الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر، فقال: قول حسن، قال: فأخبر النبيr فدعا له.»؛[27] وقتي دعوت نامۀ پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به طايفۀ بني تميم رسيد احنف پرسيد: به چه چيزي ما را دعوت ميكند؟ به او گفتند: به امر به معروف و نهي از منكر. گفت: «سخن زيبا و (دعوت نيكويي) است.» به پيامبر اين حكايت را اطلاع دادند، پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) براي گويندۀ آن دعا فرمود.
در آغاز بيان كرديم كه از مصاديق سيره تقرير پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حساب ميآيد، در اين گفتگو نه تنها تقرير آن حضرت وجود دارد بلكه دعاي آن حضرت نيز براي گويندۀ آن سخن، اهميت بيشتري را ميرساند كه يكي از مهمترين راهها امر به معروف و نهي از منكر است.
زمينههاي تأثير گذاري امر به معروف و نهي از منکر در تربيت
يکي از شيوههاي تأثير گذاري امر به معروف و نهي از منكر اين است كه: اين سنت نيكو دسته جمعي به وسيلۀ مسلمانان برگزار شود. زيرا امر به معروف و نهي از منكر براي اين تشريع شده است تا طغيان گري رشد نكند ـ چه طغيان در برابر خدا، چه در برابر خلق خدا، ـ جامعهاي كه به سنت امر به معروف و نهي از منكر عمل نمايند، جامعۀ ظلم ستيز و شايستگان و زمينۀ مساعد براي رويش عدل خواهدبود كه دانههاي بيداد هرگز در چنين سرزمين رشد نخواهدكرد. جامعهاي كه در برابر افراد و گروههاي خويش احساس مسؤوليت نكند، آرام آرام به سوي ناامني به پيش خواهدرفت و زمينههاي رشد نابود خواهدشد و استعدادها صرف اموري بيهوده خواهدشد، و در نتيجه زمينههاي ناهنجاريهاي تربيتي به وجود خواهدآمد از اين رو خداوند يكي از وظايف مؤمنان را در شرايطي كه اختلاف ميان گروههاي جامعه بالاگيرد، اجراي امر به معروف و نهي از منكر بيان ميدارد، آنهم به صورت بسيج عمومي و در اين زمينه ميفرمايد: ﴿وَ إِن طائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصلِحُوا بَيْنهُمَا فَإِن بَغَت إِحْدَاهُمَا عَلي الأُخْرَي فَقَاتِلُوا الَّتي تَبْغِي حَتي تَفِيءَ إِلي أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَت فَأَصلِحُوا بَيْنهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطوا إِنَّ اللَّهَ يحِب الْمُقْسِطِينَ﴾؛[28] و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد، و اگر [باز] يكي از آن دو بر ديگري تعدي كرد، با آن [طايفهاي] كه تعدي ميكند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، ميان آنها را داد گرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران را دوست ميدارد.
در يكي از شأن نزولهاي اين آيه گفتهاند: ميان دو طايفۀ اوس و خزرج نزاعي به وجود آمد كه نزديك بود كار به جاهاي باريك بكشد و اين آيه نازل شد و مسلمانان را مكلف ساخت كه در چنين مواردي بايد دخالت كنند و به نزاع پايان دهند،[29] اين يكي از مهمترين راهها براي جلوگيري از اختلافاتي است كه كمر مسلمين را شكسته و بدترين راه نفوذ دشمنان اسلام است كه همواره از اين حربه استفاده نمودهاند، شعار: «اختلاف بينداز و حكومت كن» يكي از شعارهاي مهم استعماري است كه در طول تاريخ بر مسلمانان و اقليتها اجرا شده است. اكنون هم، تنها راه مطمئن براي نجات جوامع اسلامي، عمل به همين دستور كوتاه قرآن و احياي اين سنت است كه همگان مشاركت كنند. و دولتها و ملتها با هم بسيج گشته، به نبرد طغيان گران بر خيزند. كه از آشكارترين مصاديق امر به معروف و نهي از منكر به حساب ميآيد. از آنجا كه پيامبر گرامي اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حاكم دولت اسلامي است و ولايت بر جانها دارد، نخستين مخاطب اين آيه است و مردم را به اين سنت حسنه براي رسيدن به آرامش و امنيت در عمل تشويق و تأييد فرموده است كه امر به معروف و نهي از منكر، يكي از مهمترين راههاي تربيتيِ اسلام است به خصوص در جايي كه لازم باشد تا دسته جمعي انجام شود. تا جلو بديها گرفته شده و زمينه براي رشد استعدادها مهيا گردد و جنگ و اختلاف همواره زمينههاي ترقي از بين ميبرد. و استعدادها را خاموش ميکند، از اين رو خداوند دستور ميدهد که همۀ افراد با ايمان سهم گيرند و نزاع را از جامعۀ اسلامي ريشه کن سازند.
و چون مراحل امر به معروف و نهي از منكر نيز در بحثِ ما نقش دارد كه ميتوان آن را داراي كاربرد تربيتی دانست، از اين رو بايد مراحل و مراتب آن را نيز بيان كرد. كه در ذيل به اختصار به بحث مينشينيم:
مراحل امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر حساسيت عمومي در برابر گناه است كه نمي گذارد فرد و جامعه به سوي بي بند و باري و سقوط پيش برود، و يكي از سنتهاي مهم است كه در هر شرايط قابل اجرا است و شباهت فراوان به نماز دارد زيرا نماز را در هيچ حالي نبايد ترك كرد. همان گونه است امر به معروف و نهي از منكر؛ كه در هيچ شرايطي نبايد ترك كرد بلكه به مراتب پايينتر بايد اكتفا نمود چنانكه نماز نيز مراتب دارد اگر در حال ايستاده نشد بايد نشسته انجام شود اگر آن هم امكان پذير نبود با اشاره، اگر با اشاره نشد، در دل بايد خواند، امر به معروف و نهي از منكر نيز داراي مراتبي است كه اگر با زبان و عمل امكان نداشت، با انكار قلبي نسبت به منكرات و زشتيها بايد اعلام انزجار كرد. و همان گونه كه نماز از كارهاي زشت باز ميدارد، و زمينۀ تربيت را فراهم ميسازد، امر به معروف و نهي از منكر نيز چنين است، خداوند در بارۀ نماز ميفرمايد: ﴿وَ أَقِمِ الصلَوةَ إِنَّ الصلَوةَ تَنهَي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكبرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصنَعُونَ﴾؛[30] و نماز را برپا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز ميدارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است، و خدا ميداند چه ميكنيد.
در حديثي از امام باقر و امام صادق8 در بارۀ امر به معروف و نهي از منكر چنين روايت شده است: «الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَي فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ تَعَالَي وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ تَعَالَي»؛[31] امر به معروف و نهي از منكر دو آفريده از آفريدگان خداوندند. كسي كه آن دو را ياري نمايد خداوند به او عزت ميبخشد و كسي كه آن دو را خوار نمايد خداوند تعالي خوارش ميكند.
امر به معروف و نهي از منكر و نماز تأثيرات تربيتي و اجتماعي يكسان دارند و هر دو از زشتيها جلوگيري ميكنند، و گفتيم نماز داراي مراتب است كه به قدر توان بايد انجام داد و ترك آن در هيچ شرايطي جايز نيست حتي در ميدان جنگ و در حال عقب نشيني. امر به معروف و نهي از منكر نيز داراي مراتبي است كه بايد به حداقل مراتب آن اكتفا كرد، و پله پله به پيش رفت و ترك آن در هيچ شرايطي جايز نيست و مراحل آن عبارتند از:
1. مرتبۀ اعراض و روي گرداندن؛ اگر كسي با درهم كشيدن چهره اصلاح مي شود جايز نيست بالاتر از آن؛
2. مرتبۀ زبان؛ اگر با روي گرداندن اصلاح نشود بايد تذكر داد، آنهم با زبان خوش نه با تندي و خشونت؛
3. مرتبۀ عمل؛ اگر مراتب بالا كارگر نيفتاد، انسان ميتواند دست به عمل بزند، اما اگر منتهي به ضرب و جرح شود بايد با اجازۀ حاكم شرع صورت گيرد، نه اين كه هر كس به نام امر به معروف و نهي از منكر، دست به هر جنايتي بزند و آن را امر مقدس و وظيفۀ شرعي جلوه دهد؛
4. مرتبۀ قلبي؛ اگر انسان نتواند هيچ كاري انجام دهد واجب است كه در دل ناراضي باشد از اينكه معروف ترك و منكر انجام ميشود[32] تا گناه در نظرش آسان جلوه نكند و بايد تنفر از گناه و گناهكار در وجودش همچنان باقي باشد. اين كمترين كاري است كه براي همگان و در هر حال ميسر است.
البته اين مراحل به نوع منكر و معروف بسته است، اگر اصول اسلام در خطر باشد در اين صورت، انكار قلبي كافي نيست، نوبت به دخالت حكومت و قانون ميرسد زيرا: خطر مهم است و زحمت انبياي الهي به هدر ميرود. و در چنين وضع و شرايط وظيفۀ حاكم اسلامي و ديگر مسلمانان، حركت و ايستادن در مقابل طغيان گري است؛ در اين اوضاع بايد رنگ خون را براي ثبت تاريخ انتخاب كرد. همان گونه كه امام حسين(علیه السّلام) هدف قيام خود را امر به معروف و نهي از منكر بيان ميكند.[33] وقتي به اين مراحل بنگريم نکتۀ مهم آن تربيتي است که يا خود امر و نهي کننده را به تربيت شدن وا ميدارد، يا امر و نهي شونده را.
فلسفۀ مراتب امر به معروف و نهي از منكر
يكي از فلسفههاي مراتب و شرايط امر به معروف و نهي از منكر آثار تربيتي آن است از اين رو اسلام براي امر به معروف و نهي از منكر، افزون بر مراتب، شرايطي قرارداده است كه از آن جمله اين است كه خود موجب فساد نگردد، در صورت دارا نبودن شرايط، نبايد كسي به اين كار اقدام كند[34] زيرا بدون داشتن شرايط، گاهي نتيجۀ معكوس به دست ميآيد و نه تنها كاركرد تربيتي ندارد بلكه مانع آن ميگردد. و از شرايط ديگر اين است كه فرمان دهنده و بازدارنده بايد معروف و منكر را بشناسد اگر نميشناسد تحصيل شرايط و شناختن معروف و منكر را نيز برخي واجب كردهاند، و همچنين در شرايطي كه شخص پشيمان است و اصرار بر ادامه دادن ترك معروف و انجام منكر ندارد، نبايد به او تذكر داد و امر و نهي كرد.[35] زيرا وقتي كسي از گناه دوري ميكند باز هم او را ملامت كنند، عزت نفسش آسيب ميبيند گرفتار «خود پندارۀ منفي» ميشود براي خويش ارزشي قايل نميشود و در نتيجه: «افرادي كه دچار خود كم بيني اند و براي خود ارزشي قايل نيستند، به راحتي در دام اعمال غير اخلاقي گرفتار ميشوند و حتي از آسيب رساندن به ديگران هيچ ابايي ندارند.»[36]
همۀ شرايط امر به معروف و نهي از منكر نوعي بار تربيتي دارد كه ميخواهد به گونهاي افراد را از منكر بازدارد و به سوي خوبي و معروف بكشاند. و در نهايت او را تربيت كند. در بسياري از سيرۀ پيامبر که به امر خداوند اجرا ميشده است شرايط تدريجي رعايت گرديده است از جمله ميتوان حرمت تدريجي شراب را نام برد که خداوند يکباره اين کار را نکرد بلکه روحيات و پذيرش متربيان را نيز در نظر داشت، و «روشن است كه اگر اسلام ميخواست بدون رعايت اصول رواني و اجتماعي با اين بلاي بزرگ عمومي به مبارزه برخيزد ممكن نبود، و لذا از روش تحريم تدريجي و آماده ساختن افكار و اذهان براي ريشه كن كردن ميگساري كه به صورت يك عادت ثانوي در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود، استفاده كرد.»[37]
نتيجهاز آنچه تا كنون گذشت ميتوان به اين نتيجه دست يافت كه فلسفۀ بعثت و دعوت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تربيت انسانها بوده است و پيامبر گرامي اسلام نيز از راههاي بسياري استفاده نموده است كه يكي از راههاي مهم تربيتي آن حضرت، امر به معروف و نهي از منكر و نحوۀ اجراي آن بوده است زيرا امر به معروف و نهي از منكر دو عامل مهم تربيتي و بازدارنده از زشتيها است كه ملتها را بيمه ميكند و وظيفهاي است كه افزون بر حاكم و دولت اسلامي بر عهدۀ همگان نهاده شده است تا هر كس به قدر توان خويش بتواند در تربيت عمومي سهم داشته باشد، ولي سيرۀ پيامبر گرامي اسلام در اجراي امر به معروف و نهي از منكر به گونهاي بوده است كه بتواند به عنوان حاكم دولت اسلامي و به عنوان پيامبر رحمت بر همگان رحمت باشد و هم از هرج و مرجها جلوگيري نمايد، اين وظيفۀ مهم به صورت كامل آنگاه ميسر است كه امر به معروف و نهي از منكر با شرايط و مراحلي اجرا شود كه در سيرۀ پيامبر گرامي اسلام اجرا ميشد يعني از امر به معروف و نهي از منكر با زبان خوش و مدارا آغاز گردد تا به مرحلهاي برسد كه جز پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) يا كساني كه از جانب آن حضرت ولايت تام دارند، به اجرا در نميآيد، زيرا در شرايطي امر به معروف و نهي از منكر كاربرد دارد كه بتواند جلو بسياري از نابسامانيهاي اجتماعي را بگيرد كه مصداق مهم امر به معروف و نهي از منكر، اجراي حدود، قصاص، ديات و ... به حساب ميآيد كه خداوند دربارۀ تاثير قصاص بر تربيت ميفرمايد: ﴿وَ لَكُمْ في الْقِصاصِ حَيَوةٌ يَاأُولي الأَلْبَابِ لَعَلَّكمْ تَتَّقُونَ﴾؛[38] و اي خردمندان، شما را در قصاص زندگاني است، باشد كه به تقوا گراييد.
در اين آيه اشاره دارد كه جنبۀ تربيتي قصاص را كسي درك ميكند كه از خرد بهرهاي داشته باشد. زيرا خردمندان آن را نردبان تكامل قرار داده به سوي آسمان معنويت بالا ميروند. چنانكه در احاديث در بارۀ اجراي حدود چنين آمده است: «وَ حَدٌّ يُقَامُ لِلَّهِ فِي الْأَرْضِ أَفْضَلُ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً»؛[39] حدي كه براي رضاي خدا در زمين اجرا شود، برتر از بارش چهل روز باران است.
اينها نمونههايي از مصاديق تربيت اجتماعي امر به معروف و نهي از منكر به حساب ميآيد که در جنبههاي ديگر نيز نکتههاي فراوان دارد.
كتاب نامه :
1. قرآن مجيد، م. فولادوند.
2. ابن منظور: لسان العرب، اول، ادب الحوزه، 1405ق.
3. ابي عبد الله بن محمد بن جعفر بن حيان: طبقات المحدثين باصبهان والواردين عليها، تحقيق: عبدالغفور عبدالحق حسين البلوشي، دوم، مؤسسة الرساله، بيروت، 1412ق.
4. احمدي ميانجي، علي: مكاتيب الرسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اول، دار الحديث، 1998م.
5. اميني، ابراهيم: اسلام و تعليم و تربيت، دوم، انتشارات اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران، 1373.
6. جمعي از مؤلفان: روانشناسي اجتماعي با نگرش به منابع اسلامي، اول، سمت، قم، 1382.
7. حايري شيرازي: تربيت اسلامي، اول، انتشارات دفتر تحكيم وحدت، تهران، 1360.
8. حر عاملي، محمد بن الحسن: وسائل الشيعه، اول، مؤسسة آل البيت، قم، 1409 ق.
9. خميني، روح الله: تحرير الوسيله، انتشارات اسماعيليان، قم، بيتا.
10. داوودي، محمد، سيرۀ تربيتي پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبيت(علیهم السّلام) دوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1384.
11. دهخدا، علي اكبر: فرهنگ دهخدا، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373.
12. راغب اصفهاني: مفردات غريب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، 1412ق،- 1992م.
13. سعدي: كليات سعدي: تصحيح: محمد علي فروغي، دوم، نشر طلوع، 1375.
14. سلطان محمدي، منير: Hadith 1384. Blogfa. com.، دانشجويان دانشكدۀ مجازي علوم حديث، هفتم فروردين 1385.
15. سيف، علي اكبر: روانشناسي پرورشي، چهاردهم، مؤسسۀ انتشارات آگاه، تهران، 1384.
16. شريعت مداري، علي: تعليم و تربيت اسلامي، ششم، انتشارات امير كبير، تهران،1370.
17. شيخ طوسي، محمد بن الحسن: تهذيب الأحكام، چهارم، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365.
18. شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان: المقنعه، دوم، انتشارات جامعۀ مدرسين قم، 1410ق.
19. طباطبايي(حكيم)، سيد محسن: حقائق الأصول، پنجم، كتابخانۀ بصيرتي، قم، 1408ق.
20. طبرسي، أبي علي فضل بن الحسن: مجمع البيان في تفسير القرآن، اول، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1415ق - 1995م.
21. طريحي، فخرالدين: مجمعالبحرين، تحقيق: سيداحمد الحسيني، دوم، مكتب نشر الثقافة الاسلاميه، 1409ق.
22. عاملي (شهيد ثاني)، زين الدين بن علي: مسالك الافهام إلي تنقيح شرائع الاسلام، اول، تحقيق و نشر: مؤسسۀ معارف اسلامي، قم، 1413ق.
23. فراهيدي، خليل بن احمد: كتابالعين، تحقيق: مهدي المخزومي / ابراهيم السامرائي، دوم، مؤسسۀ دارالهجره، 1408ق.
24. قمي، شيخ عباس: كحل البصر في سيرۀ سيد البشر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، انتشارات رسول مصطفي، قم، 1404ق.
25. كليني، محمدبن يعقوب: كافي، چهارم، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365.
26. مجلسي، محمد باقر: بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بيروت - لبنان، 1404ق.
27. محقق حلي: شرائع الاسلام في مسائل الحلال والحرام، تحقيق: سيد صادق شيرازي، دوم، انتشارات استقلال، تهران 1409ق.
28. مطهري، مرتضي: سيري در سيرۀ نبوي، ششم، صدرا، تهران، 1368.
29. مكارم شيرازي، و گروهي از دانشمندان، تفسير نمونه، بيست و دوم، دار الكتب الاسلاميه، تهران.
30. مورس شاد وارده: استادان بزرگ تعليم و تربيت. م. احمد قاسمي، بيتا، با همكاري مؤسسۀ فرانكلين.
پى نوشت ها:
[1] سعدي: كليات سعدي، تصحيح: محمد علي فروغي، دوم، نشر طلوع، 1375، ص601.
[2] «السيرة: الطريقة، و منه سار بهم سيرة حسنة أو قبيحة، و الجمع سير مثل سدرة و سدر. و السيرة أيضا: الهيئة و الحالة.» رك طريحي، فخرالدين: مجمعالبحرين، تحقيق: سيداحمد الحسيني، دوم، مكتب نشر الثقافة الاسلاميه، 1409ق. ج: 3 ص: 339
[3] رک سلطان محمدي، منير، Hadith 1384. blogfa.cam.، دانشجويان دانشكدة مجازي علوم حديث، هفتم فروردين 1385.
[4] داوودي، محمد، سيرۀ تربيتي پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبيت:، دوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1384. ج2 ص20.
[5] طباطبايي(حكيم)، سيد محسن: حقائق الأصول، پنجم، كتابخانۀ بصيرتي، قم، 1408ق. ج2، ص110.
[6] همان ص23.
[7] دهخدا، علي اكبر: فرهنگ دهخدا، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373. ماده تربيت ج4، ص5776.
[8] «ربو: ربا الجرح و الأرض و المال و كل شيء يربو ربوا، إذا زاد...» فراهيدي، خليل بن احمد: كتابالعين، تحقيق: مهدي المخزومي/ ابراهيم السامرائي، دوم، مؤسسة دارالهجره. 1408ق. ج: 8 ص: 283.
[9] «الرب في الاصل: التربية، و هو إنشاء الشيء حالا فحالا الي حد التمام...» راغب اصفهاني: مفردات غريب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، 1412ق،- 1992م. ص336.
[10] اميني، ابراهيم: اسلام و تعليم و تربيت، دوم، انتشارات اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران، 1373. ص14.
[11] موريس شاد وارده: استادان بزرگ تعليم و تربيت. م. احمد قاسمي، با همكاري مؤسسۀ فرانكلين، بي تا. ص1.
[12] حايري شيرازي، تربيت اسلامي، اول. انتشارات دفتر تحكيم وحدت، تهران، 1360، ص21.
[13] سيف، علي اكبر: روانشناسي پرورشي، چهاردهم، مؤسسۀ انتشارات آگاه، تهران، 1384.
[14] ابن منظور: لسان العرب، اول، ادب الحوزه، 1405ق. ج: 9 ص: 236
[15] همان كتاب، ج: 5، ص: 232.
[16] راغب اصفهاني: مفردات غريب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، 1412ق،- 1992م. ص: 561
[17] (المعروف: هو كل فعل حسن، اختص بوصف زائد علي حسنه، إذا عرف فاعله ذلك، أو دل عليه. و المنكر كل فعل قبيح، عرف فاعله قبحه، أو دل عليه.) محقق حلي: شرائع الاسلام في مسائل الحلال والحرام، تحقيق: سيد صادق شيرازي، دوم.، انتشارات استقلال، تهران 1409ق، ج: 1 ص: 258
[18] ر. ك. دهخدا، علي اكبر: فرهنگ دهخدا، پيشين، مادۀ امر و نهي.
[19] آل عمران (3) آيه: 164.
[20] ر. ک، صفحۀ بعد.
[21] «و إني لو تركتكم حيث قال الرجل ما قال فقتلتموه دخل النار...».
[22] قمي، شيخ عباس: كحل البصر في سيرۀ سيد البشر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، انتشارات رسول مصطفي، قم، 1404ق، ص70.
[23] شريعتمداري، علي: تعليم و تربيت اسلامي، ششم، انتشارات امير كبير، تهران،1370. ص200.
[24] كليني، محمدبن يعقوب: كافي، چهارم، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365. ج 5 ص: 294
[25] مطهري، مرتضي: سيري در سيرۀ نبوي، ششم، صدرا، تهران، 1368. ص: 101.
[26] شيخ طوسي، محمد بن الحسن: تهذيب الأحكام، پيشين، ج: 6 ص: 181
[27] ابي عبد الله بن محمد بن جعفر بن حيان: طبقات المحدثين باصبهان والواردين عليها، تحقيق: عبدالغفور عبدالحق حسين البلوشي، دوم، مؤسسة الرساله، بيروت، 1412ق. ج 1 ص 297.
[28] حجرات، (49) آيه: 9.
[29] طبرسي، أبي علي فضل بن الحسن: مجمع البيان في تفسير القرآن، اول، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1415ق - 1995م. ج 9، ص199.
[30] عنكبوت، (29) آيه: 45.
[31] شيخ طوسي، محمد بن الحسن: تهذيب الأحكام، چهارم، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365.ج : 6 ص : 177. وسايل الشيعه، (آلالبيت) ج16، ص124.
[32] رك شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان: المقنعه، بيتا، انتشارات جامعۀ مدرسين قم، ص 809
[33] مجلسي، محمد باقر: بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بيروت - لبنان، 1404ق. ج 44 ص 329
[34] خميني، روح الله: تحرير الوسيله، انتشارات اسماعيليان، قم، بيتا.ج: 1 ص: 465 تا ص: 476.
[35] عاملي (شهيد ثاني)، زين الدين بن علي: مسالك الافهام إلي تنقيح شرائع الاسلام، اول، تحقيق و نشر: مؤسسۀ معارف اسلامي، قم، 1413ق ج 3 ص 101 و 102.
[36] جمعي از مؤلفان: روانشناسي اجتماعي با نگرش به منابع اسلامي، اول، سمت، قم، 1382. ص: 129.
[37] مكارم شيرازي، و گروهي از دانشمندان، تفسير نمونه، بيست و دوم، دار الكتب الاسلاميه، تهران. ج5 ص70.
[38] بقره،(2) آيه: 179.
[39] حر عاملي، محمد بن الحسن: وسائل الشيعه، پيشين، ج: 28 ص: 13.
برگرفته از : پژوهه - آذر - اسفند 1385، شماره 21 و 22